بازتابِ نفسِ صبحدمان




چند وقت پیش خانۀ معروف چندین سالۀ آقای میم را خراب کردند. از پنجره نگاه می‌کردم. انگار اتفاق غریبی افتاده بود. ظاهرِ همیشه متفاوت خانۀ آقای میم، (آن‌طور که قدیمی‌ها می‌گفتند) فرو ریخته بود و خاک و گل و آجری مانده بود که بین همۀ خانه‌ها مشترک ست. موضوع ساده‌ای بود که هرچه بیشتر فکر می‌کردم برایم عجیبتر و پیچیده‌تر و مصادیقش گسترده‌تر می‌شد.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شادی همیشه شاد Scientometrics salardevilking داستان های من morghdar javan ((( مجموعه دل تنگی های رضا ))) خرید اینترنتی روزهای نوجوانی یاس مقاله های نت تحصيلي